۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

Who'll come with me

مدت زیادی نیست که با گروه موسیقی kelly family آشنا شدم. هنوز فرصت نکردم آهنگ بیشتری ازشون گوشم بدم ولی عاشق این اجرای قدیمی و صمیمی شون شدم، اون کوچولو رو ببینین چطور روی سن چهار دست و پا میره.

Who'll come with me?
Don't be afraid,
I know the way.
Who'll sing with me?
Don't be afraid,
I'll show the way.
Who'll dance with me?
All through the world,
Don't be afraid,
I'll show the way.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

خوابگاه که بودم یه هم اتاقی داشتم که اخلاقش غیرقابل تحمل بود، یه جور خاصی بود خیلی پرتوقع و زودرنج. یکی از از عادت های بدش این بود با اینکه وضع مالیشون خوب بود هر وقت واسه خرید یا گردش بیرون می رفتیم دریغ از یک پول سیاه که خانم همراه خودش بیاره همیشه کرایه تاکسی، خرید های کلی اتاق و حتی خرید های شخصی اش رو بقیه حساب می کردن و بعد از یکی دو هفته خانم حسابش رو تسویه می کرد. البته حساب کردن مخارج ایشون زیاد آزاردهنده نبود چون بالاخره پول رو برمیگردوند ولی نوع رفتار خودخواهانه و طلبکارانه اش ناراحت کننده بود و اینکه حتی فکر نمی کرد شاید بقیه پول کافی واسه مخارج اون نداشته باشن. بعد از فارغ التحصیلی چند باری به مناسبت های مختلف من زنگ زده بودم و حالش پرسیده بودم و هر دفعه بلافاصله بعد سلام میگفت خیلی عجبه که شما زنگ زدی، بی معرفت یه وقت زنگ نزنی، انگار همیشه اون زنگ میزده. چند روز پیش خانم sms زده که داره ازدواج میکنه و منو واسه مراسم دعوت کرده. من موندم آفتاب از کدوم طرف در اومده که خانم دلش اومده sms بفرستن، ما که دعوت اینطوری ندیده بودیم آخه کی دوستش رو با sms از یک شهر به شهر دیگه واسه عروسی اش دعوت میکنه؟     - این بار هم من زنگ زدم و بهش تبریک گفتم و اون در جواب میگه چه عجب که شما زنگ زدی، بی معرفت یه وقت زنگ نزنی ها.....

*به هیچ وجه امکان نداره دیگه بهش زنگ بزنم.  

* اون موقع تو خوایگاه امکان عوض کردن اتاقم رو نداشتم.

* هنوز دلیل رفتارش رو نمیدونم شاید اینم یک نوع خسیس بودنه.

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

fell apart





این روزها چه سرگردانم
گویی چیزی را گم کرده ام
چرا این روز وقت زیاد می آورم،
شاید این ساعات خالی متعلق به کسی ست،
ساعات نشستن با کسی، که دیگر نیست
شاید این ساعات، ساعت های با تو بودن است
که حال، بی تو از روزهای من زیاد می آیند
ساعت های بی تو بودن .....