۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

See the sun again

 برخی آدم ها چنان سردند که هنگام دیدارشان باید پالتو پوشید و بعدش نبات خورد.
یادداشت های شهر شلوغ - فریدون تنکابنی

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

A woman's heart

 از محل کارم شماره خونه رو میگیرم تا بگم دیرتر میام، یه دفعه صدای تو می پیچه تو گوشی: الو؟
خشکم میزنه سریع قطع میکنم شماره رو چک میکنم میبینم به جای شماره خونمون شماره تو رو گرفتم. دومین باره  تو این هفته اشتباهی شماره تو رو میگیرم. دفعه قبل تا پیش شماره رو گرفتم متوجه شدم و قطع کردم.
غریبه که نیستی، من روم نمیشه ولی دوست دارم الان زنگ بزنی و یه گپی بزنیم...
* دلم یه قالب پر از رنگ میخواست، فقط این قالبو پیدا کردم.