۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

Hey! Teachers! Leave them kids alone

امروز اول مهر، ماه مدرسه است. من که شخصا اصلا دوست ندارم دوباره به دوران مدرسه برگردم. دانشگاه رو دوست دارم ولی مدرسه رو نه.
دلم واسه بچه هایی که مجبورن مدرسه برن واقعا میسوزه، متاسفانه مدارس ما هیچ جذابیتی ندارن و اکثر دانش آموزان بدون هیچ علاقه ای مدرسه میرن. یه دوست کلاس پنجمی دارم میگه: بازدردسر شروع شد.
*****
حالا یه خاطره از مدرسه بگم: دانش آموز که بودم تو هیچ درسی مشکل نداشتم تنها درسی که توش لنگ میزدم انشا بود. باورتون نمیشه اصلا هیچی به ذهنم نمی رسید که بنویسم. بخاطر همین همیشه انشا رو میذاشتم واسه آخرین لحظه، بعد هم نزدیک رفتن به مدرسه گریه میکردم که من انشا ننوشتم و بیچاره مامانم با سرعت نور واسم انشا می نوشت. فکر کنم تمام معلم های انشا دوران تحصیلم نوشته های مامانم رو دوست داشتن چون هر هفته منو واسه خوندن انشا صدا میزدن. یکی دوبار هم تصمیم گرفتم مزاحم مامانم نشم و از رو کتاب راهنمای انشا، انشا نوشتم، وقتی رفتم سر کلاس دیدم به به دو نفر دیگه هم انشاءشون کپی انشای منه، اولی رفت انشاء کپی شده رو خوند، دومی مجبور شد بگه انشا ننوشته، منم تمام زنگ انشا تو دلم صلوات می فرستادم که منو صدا نزنه، که خدارو شکر به خیر گذشت. این شد که تا پایان دوره دبیرستان شرمنده مامانم بودم.
موقع امتحان هم چون یکی از دو موضوع امتحان از موضاعات کار شده در طول سال بود مجبور بودم دفتر انشام رو حفظ کنم.
خدا رحم کرد دانشگاه انشا نداشتیم وگرنه مامانم اینجا من شهرستان چی می شد.

Tragedy ( Bee Gees)


Tragedy
When the feeling's gone and you can't go on
It's tragedy
When the morning cries and you don't know why
It's hard to bear
With no-one to love you you're
Goin' nowhere
Tragedy
When you lose control and you got no soul
It's tragedy
When the morning cries and you don't know why
It's hard to bear
With no-one to love you you're
Goin' nowhere

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

خواب نوشین....


آنچنان عبادتی کرده ام که مپرس. از 9 صبح تا 5 بعدازظهر بدون وقفه در حال عبادت بودم.

                                                      

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

پائیز تن طلایی


شما هم این روزها غروب بوی پائیز رو حس کردین؟
اصلا بادهای موذی و سرد پائیز رو دوست ندارم.