۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

See the sun again

 برخی آدم ها چنان سردند که هنگام دیدارشان باید پالتو پوشید و بعدش نبات خورد.
یادداشت های شهر شلوغ - فریدون تنکابنی

۱۶ نظر:

  1. تازه بعدش هم كلي نگران سرما خوردنت باشي...!

    پاسخ دادنحذف
  2. تازه بعدش هم كلي نگران سرما خوردنت باشي...!

    پاسخ دادنحذف
  3. سلاممممممم

    آره آذرجون گلم ..اسم بلاگم فعلااینه

    راستی هروقت دلم هواتومیکنه کامنتتوتووبم می بینم

    چقدرجالب !

    اره بعضی ازآدمهاواقعاازسردیشون ، تن آدم یخ می زنه

    منم درهمین راستامطلبی ازخودم درکردم ..بیابخونش

    پاسخ دادنحذف
  4. سلام آذر جان
    گمونم مفهومی که گفتی شبیهه اون چیزیه که من بهش میگم تفلون!! من معتقدم بعضی آدمها اصولا تفلون هستند...

    پاسخ دادنحذف
  5. مجبور نیستی باهاشون برخورد داشته باشی که
    من همیشه از این آدما دوری می کنم چون بدجور منو تخلیه انرزی می کنن

    پاسخ دادنحذف
  6. گریه می کنیم برای کسانی که به فکر ما نیستن
    و فکر می کنیم به کسانی که هیچوقت تو زندگیشون برای ما گریه نکردن.
    خوب دیگه دیار بعضی ها ادم را وادار به رفتن حمام اب گرم و نوشیدن چای نبات میکنه تا سردی را حس کنیم و بفهمیم مگر برای حضور چنین ادمی دلت درد می کند که نبات بخوری...

    پاسخ دادنحذف
  7. سلام
    کاملا موافقم واقعا آدم حس نمی کنه با بعضی ها حتی سلام و علیک کنه

    پاسخ دادنحذف
  8. سلام آذر جان
    کم پیدایی خانم!!
    ولنتاین ات مبارک رفیق خوبم.

    پاسخ دادنحذف
  9. شمعدانی های قرمز۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۳۶

    این نوشته رو خیلی دوست دارم و زمزمه می کنم.

    پاسخ دادنحذف
  10. كلا امشب من هر كدوم از لينكام مي رم مثكه قرار حالم گرفته بشه :(
    دوتاش كه فيلتر شده!!!
    شما هم كه آپ نكردي يه چيزي بخونم از اين وضع در بيام...
    اي داد :(

    پاسخ دادنحذف
  11. خوبی؟
    بی خیال آدمهای سرد
    بیا یه کم از گرمای آدمها بنویس:)

    پاسخ دادنحذف
  12. راست می گی بعضی ها خیلی سردند .

    پاسخ دادنحذف
  13. من ناشناس نیستم من یاسمن هستم .

    پاسخ دادنحذف
  14. فکر می کردم فقط خودمم از این آرزوهای به دل مونده دارم

    پاسخ دادنحذف