۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

میگه: هنوز نظرت در مورد من عوض نشده؟
میگم: نه
میگه: من هر شب به این امید میخوابم که صبح نظر تو عوض شده باشه.


 تازه که باهم آشنا شده بودیم می گفت: با تو راحتم. بقول خودش حرفهایی رو که تا به حال به کسی نگفته بود به من گفت. اینجوری شد که بیشتر از از اون چیزی که باید می شناختمش شناختمش. حالا این همه شناخت باعث شده بهش بی اعتماد باشم نمیتونم بیشتر از یک دوست صمیمی بهش نگاه کنم نمی تونم طوری که اون میخواد دوستش داشته باشم. دوستیمون خیلی برام ارزش داره ولی  دوست داشتن که اجباری نمیشه.

۳ نظر:

  1. سلام

    به نظرم دوستت یه اشتباه اصولی کرده اونم این که کل پرونده جاری زندگی اش رو واست باز کرده . به نظرم معقول تر اینه که دو طرف خرد خرد همدیگر رو بشناسن .
    بمبارون اطلاعات اونم یه طرفه یه جور سوئ تفاهم ایجاد میکنه .

    پاسخ دادنحذف
  2. مرسی که اومدی.زندگی همش اجباره.همه چیش دیگه دوست داشتن و نداشتن که........

    پاسخ دادنحذف
  3. دوست داشتن اجباری نمی شه! موافقم. اصولا وقتی آدم از یکی خوشش نمیاد دنیا هم زیرو بشه چیزی تغییر نمی کنه

    پاسخ دادنحذف